نمیدانم پس از مرگم که آید بر مزار من که بنشیند به سوگ من سیه چشمی سیه برتن کند یا ولی سوگند تورا به جان دلبرت سوگند مرا یاد کن آنروز که در زیر خاک تنهایم
برای تو می نویسم ای بهترین بهانه زندگانی ام
تنها برای تو
دلتنگی که دست از سر من برنمی دارد
دلتنگی که فاصله را نمی فهمد
نمی دانم من سرما خورده ام
یا عشق های امروزی بوی عشق را نمی دهند.....
این روزها
هرکسی ادعای عشق میکند
اما
نوبت ابرازش که می رسد
« مشترک مورد نظر در دسترس نیست »
غم ها ارزش جنگیدن ندارند
رهایشان کنید
غم ها آنقدر خسته اند که با کمترین بی توجهی از پای در می آیند
پس برای شادی بغل باز کنید و با امید زندگی کنید
تعداد صفحات : 2
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت